گریه می کند

وقتی که عشق در دلم گریه می کند
یعنی خدا هم بحال من گریه می کند
تنهاترین اسیر غمم ای جهان
اینجا برای دلم ابر گریه می کند
جایی نمانده زخم تازه ای خورم
این زخم ها برای من گریه می کند
درد سرم مجال فکر من ربود
زیرا که درد هم بحال من گریه میکند
این کوچه ها مدام خاطراتم را
می گوید به حال دلم گریه می کند
در یک اتاق می نشینم و اشک های من
از شرم چشم های قرمز من گریه می کند
دائم سرم به کتاب هوشنگ ابتهاج
اشعار معرکه اش برایم گریه می کند
وقتی به نیت خواب در زیر یک پتو
خوابم نمی برد،خواب هم گریه می کند
چشمم به در که شاید بیاید او
وقتی نمی آید درب هم گریه می کند...
#بهروز_بنده_مسئول
#شعر
#غمگین
#خسته
#غزل
#نیست
#گریه_میکند
دیدگاه ها (۱)

جنگ...!!!

دو بیتی

لاک قرمز

درخت پیر

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط